ادبیات و فرهنگ
هرگز نگرد نیست سزاوار مرد نیست- مشیری
بادی که از سمتِ خزان آمد
با دستِ سردش لاله ها را چید
وان گل که ما را مژده ی وصل ِبهاران بود
با کاروان کوچید .
*
ای اعتمادِ با شکوهِ سبز !
فردا به دستان ِ تو حاجتمند
گاهِ نشستن نیست
نخلی اگر پژمرد
با نخل ِدیگر کرد باید باغ را آباد
و این باغ
امروز ما را می کند فریاد
بر خیز
هرگز نشستن راهِ رَستن نیست
بنار- اسفند 1375